حسن را از وفا چه آزارست


حسن را از وفا چه آزارست

حسن را از وفا چه آزارست


که همه ساله با جفا یارست

که همه ساله با جفا یارست
که همه ساله با جفا یارست
خود وفا را وجود نیست پدید
خود وفا را وجود نیست پدید
خود وفا را وجود نیست پدید
وین که در عادتست گفتارست
وین که در عادتست گفتارست
وین که در عادتست گفتارست
از برون جهان وفا هم نیست
از برون جهان وفا هم نیست
از برون جهان وفا هم نیست
کاثرش ز اندرون پدیدارست
کاثرش ز اندرون پدیدارست
کاثرش ز اندرون پدیدارست
چه وفا این چه ژاژ می گویم
چه وفا این چه ژاژ می گویم
چه وفا این چه ژاژ می گویم
که ازو حسن را چه آزارست
که ازو حسن را چه آزارست
که ازو حسن را چه آزارست
تا مصاف وفا شکسته شدست
تا مصاف وفا شکسته شدست
تا مصاف وفا شکسته شدست
علم عافیت نگونسارست
علم عافیت نگونسارست
علم عافیت نگونسارست
عشق را عافیت به کار نشد
عشق را عافیت به کار نشد
عشق را عافیت به کار نشد
لاجرم کار عاشقان زارست
لاجرم کار عاشقان زارست
لاجرم کار عاشقان زارست
دست در کار عافیت نشود
دست در کار عافیت نشود
دست در کار عافیت نشود
هر کجا عشق بر سر کارست
هر کجا عشق بر سر کارست
هر کجا عشق بر سر کارست
عشق در خواب و عاشقان در خون
عشق در خواب و عاشقان در خون
عشق در خواب و عاشقان در خون
دایه بی شیر و طفل بیمارست
دایه بی شیر و طفل بیمارست
دایه بی شیر و طفل بیمارست
آرزو می پزیم چتوان کرد
آرزو می پزیم چتوان کرد
آرزو می پزیم چتوان کرد
سود ناکرده سخت بسیارست
سود ناکرده سخت بسیارست
سود ناکرده سخت بسیارست
اینکه امروز بر سر گنجی
اینکه امروز بر سر گنجی
اینکه امروز بر سر گنجی
پای فردات بر دم مارست
پای فردات بر دم مارست
پای فردات بر دم مارست
انوری از سر جهان برخیز
انوری از سر جهان برخیز
انوری از سر جهان برخیز
که نه معشوقهٔ وفادارست
که نه معشوقهٔ وفادارست
که نه معشوقهٔ وفادارست